عاصيِ رو سياهم مانده ميانِ راهم
من را که پر گناهم اي واي اگر نبخشي
شرم و حيا ندارم ترس از خطا ندارم
اما مني که جز تو در دو سرا ندارم اي واي اگر نبخشي
شد سست اعتقادم چون پر ميان بادم
حالا که از جهالت نعمت ز دست دادم اي واي اگر نبخشي
اي واي از زبانم مديون اين و آنم
بهر اَدايِ دِينَم حالا که نا توانم اي واي اگر نبخشي
مردن ز ياد رفته عمرم به باد رفته
اين بنده را که راه کج را زياد رفته اي واي اگر نبخشي
اي که تو مهرباني درد مرا تو داني
دربهترين زمان ها در بين ميهماني اي واي اگر نبخشي
بر سفره ي کرامت در بِين اين ضيافت
من را که بدترينم در اين شب زيارت اي واي اگر نبخشي
ما جاي خود که مولا در سجده نيمه شب ها
در موقع مناجات گفته شبيه زهرا اي واي اگر نبخشي
درروز پر تلاطم سر در گم اند مردم
در روز حسرت من پيش امام هشتم اي واي اگر نبخشي
جان حسين و زينب رحمي نما تو امشب
ارباب داده يادم تا بگويم هر شب اي واي اگر نبخشي
آيد اجل چو نا گاه بسته شود به من راه
در وقت بي کسي ام اي مهربان دلخواه اي واي اگر نبخشي
↧
مناجاتی در شب قدر
↧